نیلوفرانه

نیلوفرانه

از صفحات ما دیدن کنید
نیلوفرانه

نیلوفرانه

از صفحات ما دیدن کنید

شعر زیبای سیب و جوابیه های آن

 شعر زیبای سیب و جوابیه های آن

                                


 شعر"سیب همسایه" سروده ی (حمید مصدق):

 تو به من خندیدی و نمی دانستی                                                      

 من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید 

سیب را دست تو دید 

غضب آلود به من کرد نگاه 

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک 

و تو رفتی و هنوز، 

سالهاست که در گوش من آرام آرام 

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم 

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم 

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

sad crying smiley face emoticonshabhayetanhayi.ir (4)sad crying smiley face emoticon

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک ها


از زبان (دخترک) سروده ی (فروغ فرخزاد) :


من به تو خندیدم 

چون که می دانستم 

تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی 

پدرم از پی تو تند دوید 

و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه 

پدر پیر من است 

من به تو خندیدم

تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و 

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک 

دل من گفت: برو

چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ... 

و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام 

حیرت و بغض تو تکرار کنان 

می دهد آزارم 

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم 

که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت


sad crying smiley emoticonsad crying smiley emoticon

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک ها

از زبان( سیب) سروده ی (جواد نوروزی )  


دخترک خندید و

پسرک ماتش برد !که به چه دلهره از باغچه ی همسایه،

 سیب را دزدیده...      

باغبان از پی او تند دوید                                                                 

به خیالش می خواست،

حرمت باغچه و دختر کم سالش را

از پسر پس گیرد !غضب آلود به او غیظی کرد !

این وسط من بودم،

سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم

من که پیغمبر عشقی معصوم،

بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق

و لب و دندان ِ

تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم

و به خاک افتادم

چون رسولی ناکام !هر دو را بغض ربود…


دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:


 ” او یقیناً پی معشوق خودش می آید !

 ”پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:” 


” مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد !»


سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !

عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !

جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،

همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:

این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت

  Image result for ‫عکس قلب تیر خورده متحرک‬‎

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک ها

از زبان ( باغبان) سروده ی ( مسعود قلیمرادی) 

                                                                                  

من چه می دانستم، کاین گریزت ز چه روست؟

من گمانم این بود

که یکی بیگانه

- با دلی هرزه و داسی در دست -

در پی کندن ریشه از خاک

سر ز دیوار درون آورده

مخفی و دزدانه...

تو مپندار به دنبال یکی سیب دویدم ز پیت

و فکندم بر تو نگهی خصمانه!

من گمان می کردم چشم حیران تو چیزی می جست

غیر این سیب و درختان در باغ

به دلم بود هراسی که سترون ماند

شاخ نوپای درخت خانه...و نمی دانستم 

راز آن لبخندی که به دیدار تو آورد به لب

دختر پاکدلم، مستانه!

من به خود می گفتم: «دل هر کس دل نیست!»

هان مبادا که برند از باغت

ثمر عمر گرانمایه تو،

گل کاشانه تو،

آن یکی دختر دردانه تو،

ناکسان، رندانه!

و تو رفتی و ندیدی که دلم سخت شکست

بعد افتادن آن سیب به خاک...بعد لرزیدن اشک،

در دو چشمان تر دخترکم...و تو رفتی و هنوز

سالها هست که در قلب من آرام آرام

خون دل می جوشد

که کسی در پس ایام ندید

باغبانی که شکست بیصدا، مردانه...

sad and sorry emoticoni'm sorry emoticonsad and sorry emoticon

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک ها

از زبان (باغ) سروده ی (محمد حسین اسدی)


" باغ»


و من آن باغ پر از حسرت و آه

که پر از تکرارم

شاخه هایم پر سیب

و کمی غمگینم

از چه رو این همه اصرار و گناه !

تو ببین پر سیبم

دانه ای چند کجا ...

که تواند بدهد آزارم ! ؟

گفتمش رخصت چیدن بد نیست

او بگفت سخت نگیر ... چشمی نیست !

گفتمش در پی او تند ندو

او بگفت فرصت نیست

گفتمش دخترکم ،

 سیب خودت را به دهان محکم گیر

او بگفت دست و دلم با هم نیست

گفتمش سیب بگو ، غرق به خاکی تو چرا

او بگفت زخم تنم را که دگر مرهم نیست

گفتمش اشک دگر لرزش تو بهر چه بود

او بگفت بغض شکسته که دگر با من نیست

لحظه ای چند سکوت

خش خش برگ درختان تو بگو ، حاجت بود ؟

تو که با هر قدمش نالیدی ! ! !

کوچه از دور به ما لبخند زد

کوچه ها عادت دیرینه ی رفتن دارند

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

قصه ی سیب کمی طولانی است

آدم و حوا بود

و از آن روز جدایی رخ داد!


crying goodbye emoticoncrying goodbye emoticoncrying goodbye emoticon

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک ها

از زبان( خدا)  سروده ی (سهیل ساسان):


پسرک لرزه به دستانش بود...

آنورِ باغ پدر بود، که آن دخترکش...

نوگل سبز و دلارای گلستانش بود...

دخترک دل را برد...پسرک دل را داد...

شاید آن سیب کم از یک دل دیوانه نداشت..

دخترک گاز به سیبی میزد...

که تمامش عطش سرخ دلی لرزان بود...

چه کسی باور کرد؟

وسعت حس عمیقی...

که در آن کنجِ نگاه پسرک پنهان بود؟؟؟؟

همه گفتید دخترک میخندید...

پسرک میلرزید...

پدرک تند دوید...

و چرا هیچ کسی خوب ندید؟؟؟

که خدا در دل خود این را گفت...

آن که اول ز تن شاخه ی  دل سیبی چید...

"آدمی" بود که من حکم بهشتش دادم...

عشق، احساس، نگاه....

خوب و زشتش دادم...

من خودم غرق جنونش کردم...

من خودم باده ی عشقش دادم...

دخترک من بودم پسرک من بودم باغبان من بودم...

سیب هم واسطه بود..

تا بدانید همه...

که به یک گاز زدن...

میتوان تا تهِ چشمان خدا را سُر خورد...

که به یک گاز زدن..

میتوان از همه عالم دل برد...

      melancholy emoticon  

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک ها
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد